شعر و ادب

دلگيرم از قاب هاي مضحک بي روح،
… لبخند هاي خشک،
احوال پرسي هاي معمولي…
چشمان من تصويري از جنس تو مي خواهند!

مردمان روی زمین استوار ،
بیشتر از بندبازان روی ریسمان نااستوار

سقـــوط مـــی کـنـنـد . . .

… چارلـی چاپلیـن …

بچه که بودم ؛

میدانستم هر وقت گم شدم ،

باید سر جایم بمانم تا پیدایم کنند !

… مدتهاست ایستاده ام ….

کسی مراپیدا نمی کند … !!!

W.R

هنوز هم چشم به راه هستم…/ اين را انتظار فكر نكن
ما آدم ها يا زيادي كم عقليم…/يا غريزه حكم ميكند
من پسري را ميشناسم…/عاشق نشده
دختري كه…/دلربايي را لذت زندگي ميداند
من در كشوري زندگي ميكنم…/انتظار در آن ديوانگيست
كشوري كه هر لحظه…/خودت را تكه تكه فرض ميكني
در كشور من ترس جاگذاشتن پا روي ماين نيست…/ نه نيست
در اينجا ماين ها با هم دست به يكي ميكنند…/به بدن فردي ميچسبند
و يكجا گروهي نابود ميكنند…/ترس تكه تكه شدن خواب و بيداري ماست
من مادراني ديده ام…/چشم براه فرزنداشان
مادراني كه اشك نه…/خون گريه ميكنند
اينجا جايي است كه عكاسان جهان اول…/با عكس از ما جايزه ميگيرند
به قول دوستم ما آزادي بيان داريم…/اما آزادي قبل از بيان؛ نه
ما دانشگاه ميرويم…/اما استادانمان ما را برده فرض ميكنند
ما عاشق ميشويم…/اما كافر فرض ميشويم
ما دوست داريم…/اما زود دشمن ميشويم
من جايي هستم…/گريه را جنون ميدانند
من كودكي را ميبينم…/زير سقف خدا زندگي ميكند
من مردي را ميبينم…/سقفش را از سقف خدا جدا كرده است
كشور من…/كشور سنگهاي ريز و درشت است
زياد حرف نميزنم…/اما مينويسم
اينجا زناني هستند…/مردتر از هر مردي
نامرد…/تا دلت بخواهد
من در كشوري زندگي ميكنم…/همه مجنون هستند
سرخط هر روز خبرهاي جهان…/كشور من است
گاه ديدگان تر ميگردد…/لبخند را فراموش ميكنم
در كشور من…/رنگ تفنگ سرخ تر از رنگ قلم است
معلولين كشور من…/به ويلچرهايشان ركاب دوچرخه وصل ميكنند
با دستانشان ركاب ميزنند…/خيابان به خيابان
با اينكه مرگ را دوست دارند…/اميدوارند
دنياي مردم من…/از ساعت 7شب شروع ميشه
زمانيكه رسانه ها…/مغز مردمم را سير ميكنند
اگر بيرون از كشور باشي…/همه دوستت دارند
اما در داخل كشور من…/خودي ها زود فراموش ميگردند
دستمزد كارمندان كشور من حداقل ماه 200دلار است…/اما درآمدشان 1000دلاري ميشود
در ديگر كشور ها مردمم را به نام ديگر ميشناسند…/تروريست
كشور من كمك ميگيرد…/اما خودش منبع صدقه براي ديگر كشورهاست
امروزه در كشور من مرگ امري است عادي…/مرگ طبيعي كه بي خيال
مردم من براي يك شبه پولدار شدن…/اطفال را سرقت ميكنند
از ششهاي جوانان كشور من دود بيرون ميآيد…/همه خسته اند
هنوز هم چشم به راه هستم…/ديگر مهم نيست چه فكر ميكني
داستان زندگي ما هم برسر دوراهي بودن يا نبودن مانده…/مسئله اين است
كودكان كشور من…/خسته شدند از جنگ
كودكان كشور من…/ديگر غربت را دوست ندارند
آنها نميخواهند…/مادرشان يك پا داشته باشد
نه آنها نمي خواهند…./نمي خواهند
اگر ميخواهي بيشتر مردمم را…/كشورم را بشناسي
اينجا افغانستان است…/نترس مردمم مهمان نوازي را خوب ميدانند
W.R
مادر…
بله!!!
ميگن صلح شده!!!
ديگه جنگ نيست…
میای بریم کوه؟
چرا بریم کوه عزيز مادر؟
میخوام
برم بالا
نزديك خدا
ازون جا بلند به خدا بگم
من پا نمیخوام
پاهامو بده به مادرم!!!
تا…
منو راحت بغل کنه…
W.R
ميدونم هيچ كس دركت نميكنه!!!
چه ميشه كرد دنياي ما اينجوريه ديگه!!!
ميدونم منم نميتونم دركت كنم…
نميدونم در حق تو چي بنويسم…
هر چي هم بنويسم بازم دركت نميكنم!!!
ميدونم…
حتي اگر كسي لايك كنه يا شير كنه …
بازم درك كردن تو سخت ترين كار دنياست!!!
بزرگ مرد كشور من
بزرگ زن كشور من
روزي خودت انديشه هايت را فرياد ميزني
روزي خودت دنيا را به دست خواهي گرفت
آن روز همه آزاديم
غصه نخور
ميدانم گرسنه اي
ميدانم به جاي فكر بازي
به فكر خرج شب و روز هستي
امروز همه تو را ميبينند
بي تفاوت ميگذرند
بي آنكه نگاهت كنند
بي آنكه با تو هم صحبت شوند
و تو…
به فكر مادر و خواهر گرسنه ات هستي
تو درك ميكني
تو ميفهمي
كه هيچ كس
هيچ چيزي نمي فهمد
با اينكه نميتوانم دركت كنم
اما تركت نخواهم كرد
خدايا بندگانت را
ببخش
چشم دارند
اما همه كور هستند…

W.R

بیان دیدگاه